مهدیا.......
ای انکه در نگاهت حجمی ز نور داری.....
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟؟؟
چشم انتظار ماندم تا بر شبم بتابی....
ای انکه در حجابت دریای نور داری...
من غرق در گناهم کی میکنی نگاهم؟؟؟
بر عکس چشمهایم چشمی صبور داری...
از پرده ها برون شد سوز نهانی ما...
کوک است ساز دلها کی میل شور داری؟؟؟
در خواب دیده بودم یک شب فروغ رویت....
کی در سرای چشمم قصد ظهور داری؟؟؟
مهدی جان....
سوالی ساده دارم از حضورت....
من ایا زنده ام وقت ظهورت؟؟؟
اگر که امدی من رفته بودم...
اسیر سال و ماه و هفته بودم....
دعایم کن دوباره جان بگیرم....
بیایم در رکاب تو بمیرم....
معبر باز شده است خط شکن ها خسته شده اند و پیر حالا دیگر بچه ها و نوه هایشان هستند که می آیند آرپی جی زن دیگر آرپی جی ندارد حالا به جای آرپی جی دست هایش پر از تاول شده و به جای لقب قهرمان با هر شلیکش می گویند حق الناس خور..
تو را خوانده اند مشهد شهیدان :
دراین جاده های بی امتداد وسیله ای برای رسیدن است
تو نخل های بی سری یا که بیابان های به افق چسبیده
نمی می دانم از این که آسمانت پر از سرخی و کبودیست از اینکه ناله های پهلوی شکسته ای میان آن همه هیاهوی زائران گم میشود ...
من که آمدم کاری با آسمانت کاری با بیابان هایت و یا کاری با ۸شهید گمنامت ندارم...
من کار با خودت دارم از آن جاده ی پر فانوست تا گلاب پاش های خادمانت را دوست دارم اما....
من صدای وااماهت را دوست دارم
من لبیک زمانت را دوست دارم
من ناله های زائرانت را دوست دارم
من گل های نرگس نروییده ات را دوست دارم
من دست و سر وتن ،غبار وخاک تنت را دوست دارم
من غروبت را دوست دارم
شلمچه من تو را دوست دارم
9 دی
روز اثبات ادعای کسانی بود که سالها فریاد می زدند:
"ما اهل کوفـــــــه نیستیم..."
امام خامنـــــــه ای (حفظ الله):
هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر میکند، دست خداى متعال را،
دست قدرت را، روح ولایـــت را،
روح حسیـــــــن بن علـــــــى (علیه السّلام) را مىبیند.
این کارها کارهائى نیست که با ارادهى امثال ما انجام بگیرد؛
این کار خـــــــداست ، این دست قدرت الهى است.